امشب...
10 دی ماه 90...
6صفر 1433...
خونه...
برا فرجه های امتحانی اومدم خونه...
دلم گرفت...
نمیدونم چرانمیتونم فراموشت کنم...
چرا؟...
کجایی؟...
دلم برات تنگ شده...
چرانمیفهمی...
چرا انقدر سنگدلی؟...
همیشه در بهترین زوایای قلبم خواهی ماند...
آنجا که فقط جاودانه ها می مانند...
برام دعا کن...
برات دعامیکنم هنوزم...
خیلی دعام کن...خیلی...
مراقب خودت باش...
مراقب ...باش...
بخدا میسپارمتون...
خدایی که همیشه مراقبتونه...